جدول جو
جدول جو

معنی راهگذری

راهگذری
(گُ ذَ)
عمل راهگذر،
{{صفت نسبی، اسم مرکّب}} عابر. عابرسبیل. راهرو. (یادداشت مؤلف). رهگذری: (راهداران) هر چه میخواستند از راهگذریان می ستدند وکاروان را ببهانه ای... موقوف میگردانیدند. (تاریخ غازانی ص 289)، ابن سبیل. (دهار). سائله. (یادداشت مؤلف)، مسافر: عمر از بیت المال هر روز اشتری بکشتی و به مزگت اندر، خوان بنهادی و درویشان و غریبان و راهگذریان را همی دادی. (ترجمه تاریخ طبری). همچنان مهمانسرای است سبیل بر راهگذریان تا زاد راه گیرند. (کیمیای سعادت)
لغت نامه دهخدا