معنی رام رام (مِنْ) نعت فاعلی از رمی. اندازنده. ج، رامون، رماه. (از اقرب الموارد) : رمیه من غیر رام، مثل است، بمعنی تیر انداختن از غیر تیرانداز و آن را در امری گویند که ناگاه رسد. (منتهی الارب). رامی. رجوع به این کلمه شود لغت نامه دهخدا