معنی راقی - لغت نامه دهخدا
معنی راقی
- راقی
- بالارونده، (آنندراج) (غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء)، آنکه برشود، آنکه پیش رود، (یادداشت مؤلف)، افسون کننده، (دهار) (از اقرب الموارد)، افسون کن، (از مهذب الاسماء)، افسونگر و عزیمت خوان، (آنندراج) ((از المنجد) (غیاث اللغات)، ج، رقاه، راقون، (المنجد)، مرد افسونگر، (ناظم الاطباء)، کسی که بر مریضان افسون و دعا بدمد، (آنندراج) (غیاث اللغات)، ج، رقاه، (اقرب الموارد)، و رجوع به راق شود
لغت نامه دهخدا