جدول جو
جدول جو

معنی راسخ

راسخ
(سِ)
میرمحمد زمان معروف به راسخ سرهندی، از نجبای سادات لاهور بوده است و بنا بنوشتۀ ’مرآت الخیال’ (ص 306) و ’تذکرۀ نصرآبادی’ (ص 451) اصلش از عراق (اراک) ایران است ولی خود در هند بدنیا آمده و در خدمت شاهزاده محمد اعظم کارش بالا گرفته است. شاگرد او سرخوش در ’کلمات الشعراء ص 42’ گوید: او سرهندی بوده و در آنجا بسال 1107 هجری قمری درگذشته است.
و در تاریخ مرگش گوید:
چو تاریخ فوتش دل از عقل خواست
خرد گفت با دل که ’راسخ بمرد’. 1107
راسخ شاعر بوده و دیوانی از او باقی است. (از الذریعه ج 9 بخش دوم ص 347)
لغت نامه دهخدا