معنی ذهب ذهب (تَ قَ فُ) زراندود کردن، رفتن هوش از دیدن زر در کان. خیره شدن چشم از دیدن زر. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ناگاه درآمدن در کان و خیره شدن چشم از بسیاری آن، رفتن. بشدن. شدن. گذشتن، بردن. دور گردانیدن لغت نامه دهخدا