معنی ذریٔ ذریٔ (ذَ) ستر. پرده. حجاب، گرداگرد سرای. (مهذب الاسماء) ، پیشگاه. آستان در و نواحی آن، آنچه بر باد داده شود، بذر. تخم، بالای هر چیز، زرع ذری ٔ، کشت تخم انداخته. زمین بذرافشانده، سرشک ریخته از چشم. ج، اذراء. و رجوع به ذرء شود لغت نامه دهخدا