معنی ذر
- ذر (تَ دُ)
- پراکندن. دانه افشاندن بزمین، ترنجیده شدن، ذرّ بقل، روئیدن تره، ذرّ شمس، برآمدن خور، ذرّ ارض نبت را، برآوردن زمین گیاه را، جدا کردن دانه و نمک و مانند آن، انداختن داروی پراکندنی. پاشیدن به، چنانکه نمک را بر طعام، ذرّالرجل، پیر شد مقدم سر او، نمک سوده و آنچه بدان ماند در نرمی در چیزی پراکندن. (تاج المصادر بیهقی)
