جدول جو
جدول جو

معنی دیرمانده

دیرمانده
(سِ رَ / رِ)
نعت مفعولی از دیر ماندن. بسیار درنگ کرده. متوقف شده.
- دیرمانده مجلس، آنکه در آخر مجلس برسد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا