قسمی نشستن و آن را ایرانیان از عرب و عرب از شتر آموخته است. براکاء. بروکاء. (از یادداشت مؤلف). نشستن آنچنان که ساقها در زیر رانها قرار گیرد و این نوع نشستن ادب راست، مقابل چهارزانو و مربع نشستن. رجوع به چهارزانو و مربع نشستن شود. - دوزانو زدن، زانو زدن. (آنندراج). خماندن دو زانو روی زمین: بت پرست حیرت آیینه رویی شد اسیر کز ادب آیینه در پیشش دوزانو می زند. جلال اسیر (از آنندراج). ، کنایه است از قرار گرفتن طفیلی یا ناخوانده بر سر سفره و بی رودربایستی شکم از عزا درآوردن: فلان سر سفره دو زانو زد و حالا نخور کی بخور!؟ (یادداشت مؤلف). - دوزانو نشستن، نشستن چنانکه شتر نشیند، یعنی تا کردن دو ران بر ساق. (یادداشت مؤلف). نوعی از نشستن و آن در قدیم از مراسم ادب بود و زیردستان در نزد بزرگان دوزانو می نشستند و چهارزانو نشستن در خدمت بزرگان بی ادبی به شمار می رفت: هرکه او پیش چو در مجلس آن خواجه نشست بردوزانو بود و خواجه مربع برگاه. فرخی. و هرگز پیش مادر ننشستی مگر به دوزانو. (قصص الانبیاء ص 203)