جدول جو
جدول جو

معنی دما

دما
(دَ)
دم و نفس. (انجمن آرا) (از آنندراج) (لغت محلی شوشتر) (برهان) (ناظم الاطباء). قطع. ربو. نفس. نسمه. (یادداشت مؤلف) ، بهر. نهج. نهیج. تتابع نفس. حشا. (یادداشت مؤلف) : و آنچه به شش رود از وی، دما و ضیق النفس و سرفۀ تر و سل تولد کند. (ذخیرۀخوارزمشاهی). انهاج، دما برآوردن. (المصادر زوزنی). دما برافکندن. (تاج المصادر بیهقی). تحشیه، دما بر کسی برافکندن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). نهج، دما برافتادن. ابتهار، دما برافتادن. (تاج المصادر بیهقی). بهر، دما برافکندن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا