اسب استوارخلقت سخت دونده که به یکباره و بناگاه برسد. ج، دلق. (منتهی الارب). واحد دلق، و آن اسبانی هستند که پی درپی وپشت سرهم خارج شوند. (از اقرب الموارد) ، شتر مادۀ دندان ریخته از پیری. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، دلق. (اقرب الموارد) ، سیف دلوق، شمشیر که به آسانی از نیام برآید. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دالق. رجوع به دالق شود، حملۀ شدید. (از اقرب الموارد)