معنی دلال دلال (تَ) جرأت نشان دادن زن بر شوی خود با غنج و ناز، گویی که با او اظهار خلاف و غضب می کند و حال آنکه مخالفتی با وی ندارد، و اسم آن نیز دلال است. (از اقرب الموارد). ناز کردن. (دهار). دل ّ. دلل. رجوع به دل و دلل شود لغت نامه دهخدا