معرب دک، به معنی گدائی و خواستن. (برهان) (از شرفنامۀ منیری). درخواست و خواهش. (ناظم الاطباء). سؤال کردن. گدائی کردن. (فرهنگ فارسی معین). مؤلف بهار عجم گوید که دق به معنی گدائی مجاز است زیرا که آن در دیگران را کوفتن است برای تحصیل مراد خود. خاک. و رجوع به دک و دق ّ شود: اگرچه حاجت دق نیست انوری را لیک به درگه تو کند یارب ار بشاید دق. انوری نوبت بازی شطرنج و نرد و غیره، چه اگر گویند چند دق در فلان بازی بردی یا باختی یعنی چند داو بردی و چند داو باختی. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی)