دفل، که گیاهی باشد. (از منتهی الارب). گیاهی است تلخ مزه با گلی چون گل سرخ و میوۀ آن چون ’خروب’ باشد. الف آن الحاق راست لذا در حال نکره بودن تنوین می پذیرد، و برخی الف آنرا برای تأنیث میدانند و آنرا تنوین ندهند. (از اقرب الموارد). خرزهره، و گویند آن سریانی است و بعضی گویند عربی است. (ازبرهان). جوزهرج. حبن. حبین. سم الحمار. (برهان). عصل. (منتهی الارب). رجوع به خرزهره شود: دفلی است دشمن من و من شهدجان نواز چون شهد طعم حنظل و خوره کجا بود. دقیقی. یکی پرّان تر از صرصر، دوم بّران تر از خنجر سیم شیرین تر از شکّر، چهارم تلخ چون دفلی. منوچهری