جدول جو
جدول جو

معنی دفعهً

دفعهً
(نَ فَ بَ مَ دَ)
ناگهان. ناگاه. یکباره. مغافصهً. از ناگاه. از ناگهان. بی خبر. غفلهً. بدون خبر. (ناظم الاطباء). فوراً.
- دفعهً واحده، یک باره. یک دفعه. بیکبار. بیکباره: پادشاه اسلام... فرمود که امری که بتدریج مضرت آن چنین معظم گشته و عموم مردم بدان معتاد شده اند دفع آن دفعهً واحده نتوان کرد، بطریق تأنی میسر شود. (تاریخ غازانی ص 274)
لغت نامه دهخدا