جدول جو
جدول جو

معنی دسع

دسع
(تَ غَلْ لُ)
راندن. (از منتهی الارب). دفع. دسر. (از اقرب الموارد) ، سپوختن. (تاج المصادر بیهقی) ، قی نمودن. (از منتهی الارب). بیرون انداختن قی خویش را. (از اقرب الموارد) ، بیرون انداختن آنچه در دهان است. (از اقرب الموارد) ، پر کردن. (از منتهی الارب). مملو ساختن ظرف را. (از اقرب الموارد) ، بند ساختن سوراخ را در یک بار. (از منتهی الارب). بستن و سد کردن سوراخ را به یک باره. (از اقرب الموارد) ، پوشیده شدن رگ در گوشت. (منتهی الارب). مخفی شدن رگ در گوشت. (از اقرب الموارد) ، بخشیدن. (از منتهی الارب). بسیار عطا کردن. (از اقرب الموارد). عطا دادن. (المصادرزوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، برآوردن شتر نشخوار رااز شکم به دهان به یکباره. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نشخوار برآوردن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا