دوز. در تداول عامه، سرآستین پیراهن و قبا وغیره چنانکه هنگام پوشیدن جامه ای بر جامۀ دیگر در تداول مردم قزوین گویند: دزت را بگیر. (یادداشت مرحوم دهخدا). کلمه ’سپیدرک’ در شعر رودکی: ای شمسۀ خوبان من ای طرفۀ ری لب را به سپیدرک بکن پاک از می که تا حال معلوم نشده است چیست، شاید ’سردزک’ باشد، یعنی سرآستین. (از یادداشت مرحوم دهخدا) در تداول عامه: مخفف دزد، که به عربی سارق گویند. (لغت محلی شوشترنسخه خطی) دژ. کوشک و بالاخانه. (برهان). کوشک. (جهانگیری). رواق. دهلیز. کاشانه. کوشک. بالاخانه. (ناظم الاطباء) : چو ببرید رستم بن شاخ گز بیامد ز دریا به ایوان و دز. فردوسی (از جهانگیری). نیک بنگر تا برون زین دز چه باید مرترا آن بدست آور کنون کاندر میان این دزی. ناصرخسرو