جدول جو
جدول جو

معنی دریازیدن

دریازیدن
(نُ زَ دَ)
یازیدن. آهنگ کردن. قصد کردن. خود را کشیدن بقصد بلند شدن:
به در او دو هفته خدمت کن
وز در او به آسمان دریاز
فرخی.
پیلی چو درپوشی زره شیری چو برتابی کمان
ابری چو برگیری قدح ببری چو دریازی بزین.
فرخی.
سه سوار... در مقابل امیر افتادند امیر دریازید و یکی را عمود بیست و پنج منی بر سینه زد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 112)
لغت نامه دهخدا