جدول جو
جدول جو

معنی دردخوار

دردخوار
(دَ)
دردخوارنده. دردآشام. دردنوش. که دردخورد. شرابخوار. شرابخوار قهار، کنایه از مردم فقیر و دون و فرومایه. (برهان) (آنندراج) :
تلخ جوانی یزکی در شکار
زیرتر از وی سیهی دردخوار.
نظامی.
بسکه خرابات شد صومعۀ صوف پوش
بسکه کتب خانه گشت مصطبۀ دردخوار.
سعدی.
، کنایه از زمین که به عربی ارض گویند. (برهان) (آنندراج). و رجوع به دردآشام شود
لغت نامه دهخدا