معنی درداء
- درداء (دَ)
- مؤنث أدرد. بی دندان. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، درد. (از اقرب الموارد) ، ناقه درداء، ماده شتر کلان سال، یا آنکه دندانهایش از پیری به بن دندان نشسته باشد. (منتهی الارب). ناقه ای که هنگام گاز گرفتن دندانهای خود را به ’دردر’ و بن دندان میرساند. (از اقرب الموارد). و رجوع به درد شود
