معنی درخلاندن درخلاندن (پَ / پِ گَ دَ) خلاندن. خلانیدن. نشاندن. داخل کردن. در میان نهادن: تو برداشتی آمدی سوی من همی درخلاندی به پهلوی من. سعدی. رجوع به خلاندن و خلانیدن شود لغت نامه دهخدا