نیک دریابنده. (منتهی الارب) (دهار). درک کننده آنچه را میخواهد. (از اقرب الموارد). کثیرالادراک. که زود دریابد. که آسان دریابد: عاقل و شاعر و دراک و ادیب و هشیار. ناصرخسرو. عقل پاک آن و نفس دراک این به از این نیست در ثنا گفتار. خاقانی. مرا لفظ شیرین خواننده داد ترا سمع دراک داننده داد. سعدی. - دراک فعال، (اصطلاح فلسفی) صفت موجود حی است. ’الحی هو الدراک الفعال’. (فرهنگ علوم عقلی از مجموعۀ دوم مصنفات سهروردی ص 117). و رجوع به حکمت اشراق ص 117 شود