جدول جو
جدول جو

معنی دخل

دخل
(تَ غَ بَ)
دخول. درآمدن در چیزی. مقابل خرج. (غیاث). مقابل خروج. درآمدن. (غیاث) : کمین، دخل در امور به نوعی که مفهوم نگردد. (منتهی الارب) ، اعتراض کردن در کار و عمل کسی. (از غیاث).
- دفع دخل مقدر، جواب از سؤال مقدر. پیش گیری از اعتراضی و ایرادی ممکن.
، فاسد شدن عقل و جسم کسی. (منتهی الارب). دخل. (منتهی الارب). تباهی
لغت نامه دهخدا