جدول جو
جدول جو

معنی دامنکشان

دامنکشان
(مَ کَ)
جمع واژۀ دامنکش، خرامندگان بناز:
یکنفس ای خواجۀدامنکشان
آستنی بر همه عالم فشان.
نظامی.
دامن مکش ز صحبت ایشان که در بهشت
دامنکشان سندس خضرند وعبقری.
سعدی.
دامنکشان حسن دلاویز را چه غم
کاشفتگان حسن گریبان دریده اند.
سعدی.
بسی نیز بودی که دامنکشان
بسروقت من آمدندی خوشان.
نزاری قهستانی (دستورنامه ص 72).
رجوع به دامن کش شود
لغت نامه دهخدا