معنی خیساندن خیساندن (تَ) خیسانیدن. (ناظم الاطباء). ترنهادن. فرغاردن. فرغاریدن. شیبانیدن. شیوانیدن. آغاردن. آغاریدن. بیاغاریدن. آغوندن. نقوع. نقع. (یادداشت مؤلف). آغشتن و قرار دادن در مایعی تر نهادن، سخت تر کردن. خیس کردن. (یادداشت مؤلف). انقاع لغت نامه دهخدا