این کلمه در نوشتۀ ابن بیطار و محمد بن زکریای رازی و ابن سینا بسیار آمده است و آنرا گاهی بصورت تذکیر چون ’قال الخوز’ و گاه بصورت تأنیث چون ’قالت الخوز’ آورده اند. شاید نام کتابی بوده بنام ’فلاحهالخوزیه’ مانند ’فلاحهالرومیه’و ’فلاحهالنبطیه’ و یا بنام طب الخوز که طرق پزشکی مردم خوزستان یا مدرسه جندیشاپور واقع در خوزستان را بیان می کرده: قالت الخوز سمن البقر یمنع سم الافاعی من الوصول الی القلب. (ابن البیطار در کلمه سمن). قالت الخوز انها نقیب الحصاء الکلی. (قانون بوعلی سینا مقالۀ مفردات چ طهران ص 162). قالت الخوزانه (ای السوندا) بار در طب. (ابن البیطار). قالت الخوز انه (الخرع) ابلغ الملینات. (ابن البیطار) نی شکر. (برهان قاطع). در حاشیۀ برهان قاطع آمده است: نیشکر را بدان جهت خوز می گویند که در خوز (خوزستان) فراوان یافت میشود (؟)