متکبر. (برهان قاطع). دارای عجب. کسی که فریفتۀ شخص خود باشد. (ناظم الاطباء) : تا خودپرست بودم کارم نداشت سامان چون بی خودی است کارم سامان چرا ندارم ؟ خاقانی. تو ستوری هم که نفست غالب است حکم غالب را بود ای خودپرست. مولوی. جوانی تندخوی ترشروی تهی دست خودپرست. (گلستان سعدی). چرا حق نمی بینی ای خودپرست ؟ سعدی (بوستان). پی چون خودی خودپرستان روند بکوی خطرناک مستان روند. سعدی. مرا توبه فرمایی ای خودپرست ترا توبه زین گفتن اولی تر است. سعدی