جدول جو
جدول جو

معنی خمر

خمر
(تَ)
پوشانیدن. منه: خمره خمراً، پنهان کردن. منه: خمر الشی ٔ، نوشیدن می، شرم داشتن، مایه کردن در خمیر، گذاشتن آرد سرشته و گل و لای را تا خمیر شود. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
پنهان شدن. منه: خمر عنی خمراً، پنهان شد از من، پنهان ماندن خبر. (منتهی الارب) (ازلسان العرب) (از تاج العروس). منه: خمر الخبر عنی
لغت نامه دهخدا