معنی خلیق خلیق (خَ) جدیر. حری. حجی. قابل. لایق. سزاوار. برازای. برازنده. زیبای. زیبنده. ازدر. درخور. (یادداشت بخط مؤلف) ، تمام خلقت. (منتهی الارب) ، خوگیر. هم خلق. (ناظم الاطباء). خوش خلق. خوشخو. (یادداشت بخط مؤلف) لغت نامه دهخدا