جدول جو
جدول جو

معنی خلف

خلف
(تَ)
آب برکشیدن برای اهل خود. یقال: خلف لاهله خلفاً، تباه گشتن نبیذ، تخلف کردن از یاران. یقال: خلف عن اصحابه، خوی بد گرفتن. یقال: خلف عن خلق ابیه، خلیفه و جانشین گردیدن. یقال: خلف فلانا فی اهله، جانشین کسی گردیدن که بر اثر هلاک او عوض ندارد، مانند پدر و مادر و برادر و در اینجا با کلمه علی متعدی میشود. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). یقال: خلف اﷲ علیک، یعنی خدا جانشین پدر یا هر گمشدۀ تو شود و در همین معنی است خلف اﷲ علیک خیراً و ’خلف اﷲ علیک بخیر’، جانشین گردیدن ازهلاک چیزی که عوض دارد و با ’لام’ متعدی می گردد. یقال: خلف اﷲ لک و با ’علی’ در مال و امور شبیه به آن
لغت نامه دهخدا