حال. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) ، دل. یقال: وقع ذلک فی خلدی، ای فی قلبی، نفس. (منتهی الارب) (از تاج العروس) ، نام مرضی است که اسب می گیرد و بر اثر این مرض یک نقطه از بدن آن سوراخ میشود و از آن مایع زردرنگی بیرون می ریزد و چون آنرا با آتش داغ کنند، آن موضع خوب میشود، ولی جای دیگر دوباره دچار میشود و آنقدر ادامه می یابد تا اسب بمیرد. (از صبح الاعشی)