جدول جو
جدول جو

معنی خشب

خشب
(تَ وُ)
آمیختن به چیزی، برگزیده و جدا کردن از چیزی. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، زدودن و صیقل دادن روی شمشیررا چندان که تاه از وی دور شود و روشن و تیز گردد. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) ، ساختن شمشیر را و هنوز صیقل و تیز نکردن آن را. (از لغات اضداد است) ، شعر گفتن چنانکه بدون فکر بسیار و تصنع شعر آید. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، ساختن چوب کمان را بساختن نخستین
لغت نامه دهخدا