جدول جو
جدول جو

معنی خسران

خسران
(خُ)
کمی و نقصان و زیانکاری. (ناظم الاطباء). زیان کاری. (دهار). زیان. کاستی: بر خیره می کشند می خورنداز بهر حطام را و آنگاه خود می گذارند و می روند تنهابزیر زمین با وبال و خسران بسیار. (تاریخ بیهقی).
حاصل آن اگر میسر گردد خسران دنیا و آخرت باشد. (کلیله و دمنه).
بنده خاقانی بخدمت نیم رو خاکی رسید
سهو و خسران پس نهاد وسهم خسرو پیشوا.
خاقانی.
از خوف خسران خوداز جانب سلطان صلاح کار خود و از آن او در آن دیدند... (جهانگشای جوینی). من ذرع العدوان حصدالخسران هر که عدوان کارد خسران درود چه از تخم ظلم زیان روید، هلاکی، گمراهی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا