جدول جو
جدول جو

معنی خستگان

خستگان
(خَ تَ / تِ)
جمع واژۀ خسته بمعنی درمانده، مجروحان. آزردگان:
بگرد اندرون تیر چون ژاله بود
همه دشت از آن خستگان ناله بود.
فردوسی.
خاص نوالش نفس خستگان
پیک روانش قدم بستگان.
نظامی.
از درون خستگان اندیشه کن.
سعدی
لغت نامه دهخدا