جدول جو
جدول جو

معنی خساست

خساست
(خِ سَ)
زبونی. (از غیاث اللغات). فرومایگی. (آنندراج). دنائت. پستی. حقارت. رذالت. (یادداشت بخط مؤلف) : بچشم حقد و حسد که مظهر و مبدی معایب است و منشی مساوی و مثالب و تولد آن از نتیجۀ همت و خساست طبیعت ننگرد. (جهانگشای جوینی). و به شناعت خساست راضی نمیشد. (جهانگشای جوینی) ، خسّت. (یادداشت بخط مؤلف). بخل. (غیاث اللغات) :
فاقۀ کنعان دهد خساست بغداد
نعمت مصر آورد سخای صفاهان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا