حماقت. سفاهت. (از ناظم الاطباء). بلادت یا نادانی. جهالت. (یادداشت بخط مؤلف) : به دین از خری دور باش و بدان که بی دینی ای پور بی شک خریست. ناصرخسرو. شیر خدای را چو مخالف شودکسی هرگز مکن مگر به خری هیچ تهمتش. ناصرخسرو. ای امت بدبخت بدین زرق فروشان جز کز خری و جهل چنین فتنه چرایید. ناصرخسرو. تو دست چپ در این معنی ز دست راست نشناسی کنون با این خری خواهی که اسرار خدا یابی. سنائی. گاو را بفروخت حالی خر خرید گاویش بود و خری بر سر خرید. عطار. همچو فرعونی مرصع کرده ریش برتر از عیسی پریده از خریش. مولوی (مثنوی). نیست این از ران گاو ای مفتری ران گاوت می نماید از خری. مولوی (مثنوی). از پی رد و قبول عامه خود را خر مکن زانکه نبود کار عامه جز خری یا خرخری. سنائی (دیوان ص 663)