جدول جو
جدول جو

معنی خرند

خرند
(خَ رَ)
گیاهی باشد مانند اشنان که بدان هم رخت شویند و هم از آن اشخار و قلیا سازند. (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری) (از آنندراج). گیاهی است بر شبه اشنان و بزبان دیگر شخار خوانندش. بوشکور گفت:
تذرو تا همی اندر خرند خایه نهد
گوزن تا همی از شیر پر کند پستان.
(از لغت فرس اسدی).
هر کجا تیغ تو بود قصار
نبود حاجت شخار و خرند.
فخری (از آنندراج).
مرحوم دهخدا می گوید در خوار ورامین آنرا سخار گویند و گازران و رنگرزان بکار دارند، خشتکاری اطراف باغچه و کنار صفه و ایوان را نیز گویند. (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری) :
اولاً خرگاه سازند و خرند
ترک را زآن پس بمهمان آورند.
مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا