جدول جو
جدول جو

معنی ختل

ختل
(تَ)
فریفتن. (از شرفنامۀ منیری) (ناظم الاطباء) (متن اللغه) (معجم الوسیط) (اقرب الموارد) (تاج العروس) : و صنف تعلموه للاستطاله والختل (از حدیث حسن در صفت طلاب بنقل معجم الوسیط) ، آرام آرام از پشت شکارراه یافتن بجهت صید تا آن حیوان متوجه تعقیب خود نشود. (از متن اللغه) ، برای صید در محلی مخفی شدن. منه: ’ختل الذئب الصید’، ای پنهان شدن گرگ برای شکار. (از متن اللغه) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، در اطراف دشمن گشتن و بر دشمن دست یافتن از محلی که او واقف نیست. (از معجم الوسیط) : کانی انظر الیه یختل الرجل لیطعنه. (از معجم الوسیط)
لغت نامه دهخدا