معنی ختع - لغت نامه دهخدا
معنی ختع
- ختع
(تَ) - رفتن درتاریکی و گذشتن در آن بقصد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، راهبری کردن در تاریکی شب. (از متن اللغه) :
اعیت ادلاء الفلاه الختعا.
رؤبه (از اقرب الموارد).
، رفتن. روان شدن. (از متن اللغه) (اقرب الموارد) : ختعالرجل فی الارض، ای ذهب و انطلق، گریختن. (از اقرب الموارد) (متن اللغه) (تاج العروس) (منتهی الارب) ، تیز رفتن. (از متن اللغه) (منتهی الارب) ، بناگاه بر کس درآمدن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (تاج العروس) (منتهی الارب). ختع علیهم، لنگان رفتن کفتار. ختعت الضبع. (از متن اللغه) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نیست شدن و رفتن کوراب. اضمحلال سراب، در پشت شتر رفتن فحل. (از منتهی الارب) (متن اللغه) (اقرب الموارد) : ختع الفحل خلف الابل، ای قارب فی مشیه
لغت نامه دهخدا