جدول جو
جدول جو

معنی خب

خب
(تَضْ)
از باب نصر ینصر. بلند شدن و دراز گردیدن گیاه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد) (تاج العروس). (تاج المصادر بیهقی) ، منع کردن مردی را از چیزی که در نزد اوست، منزل گزیدن در زمین پست از روی بخل تا کسی جای بودن را نداند، شتاب کردن و تعجیل کردن در کار. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (المنجد) ، گربز کردن. فریب دادن، جوشیدن دریا و آشوب گردیدن آن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) (تاج العروس) (المنجد) ، پویه دویدن. برداشتن اسب هر دو دست و پای راست را با هم و هر دو دست و پای چپ را با هم. (از تاج العروس) (اقرب الموارد) ، تیز رفتن. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (المنجد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا