جدول جو
جدول جو

معنی خاطربرده

خاطربرده
(طِ بُ دَ / دِ)
صرفنظرکرده. فراموش کرده. نسبت به امری بی فکر شده. اهمیت به امری نگذارده. بی خیال و بی توجه بواقعه ای شده:
خاطر عام برده ای، خون خواص خورده ای
ما همه صید کرده ای، خود ز کمند جسته ای.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا