جدول جو
جدول جو

معنی حیکان

حیکان
(تَضْ یَ)
حیک. خرامیدن و گرازان رفتن و دوش و تن جنبانیدن در رفتن. (منتهی الارب). تکبر کردن: فهو حائک و حیّاک و حیکانه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، تأثیر کردن سخن در دل. (منتهی الارب) ، کار کردن شمشیر. رجوع به حیک شود
لغت نامه دهخدا