معنی حیص حیص (تَ ضَوْ وُ) حیصه. حیوص. محیص. محاص. حیصان. برگشتن و به یک سو شدن از چیزی یا در حق دوستان حاصوا گویند و در حق دشمنان انهزموا. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، گریختن. (ترجمان عادل). بگریختن. (المصادر زوزنی) لغت نامه دهخدا