جدول جو
جدول جو

معنی حوس

حوس
(تَ)
بسیار جستن، گرد سرای گشتن بطلب چیزی، پاسپر کردن، دامن کشان رفتن، نیکو پوست بازکردن بترتیب. (منتهی الارب) ، آمیزش و مخالطت کردن با کسی و اهانت کردن او را: حاس القوم حوساً، خالطهم و وطئهم و اهانهم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا