جدول جو
جدول جو

معنی حور

حور
(کَ زَ مَ)
بازگشتن، کاستن، (منتهی الارب)، کم گردیدن، (اقرب الموارد) (منتهی الارب)،
هلاکی، (منتهی الارب)، هلاک، (اقرب الموارد)، نقصان، (منتهی الارب)، نقص، (اقرب الموارد) : حورفی محاره، نقصان در نقصان است، انه فی حور و بور، او در بیکاری و بیحاصلی است یا در گمراهی است،
جمع واژۀ احور، جمع واژۀ حوراء، (منتهی الارب)،
آرد که از دستاس بیرون آید، (منتهی الارب) (اقرب الموارد)، رجوع به حور شود
لغت نامه دهخدا