ابن مالک یا مویلع. مردی بود از طایفۀ عاد که چهل سال مسلمان و اهل کرم و جود و بخشش بود. ده فرزند داشت که برای شکار بیرون رفتند و صاعقۀ آسمانی آنان راهلاک کرد و بدنبال این حادثه آن مرد، کافر شد و گفت:من خدایی را که فرزندان من را چنین نابود کرد نمی پرستم پس خداوند او را هلاک گردانید و وادی او را ویران ساخت. کفر او ضرب المثل شده است. (از منتهی الارب) ذوالحمار، لقب اسود عنسی کذاب بود که دعوی پیغمبری کردو خری سیاه و تعلیم یافته داشت و به آن میگفت که پروردگار خود را سجده کن، آن خر بسجده میافتاد و به او میگفت از سجده بنشین، آن می نشست. (از منتهی الارب)