معنی حلی حلی (حُ لی ی) جمع واژۀ حلی . پیرایه ها و زیورها. (از منتهی الارب) (ترجمان عادل). زیورها که از سیم و زرباشد و این جمع حلیه است و در فارسی بتخفیف یاء نیز مستعمل میشود. (غیاث) : در حلی و حلل خلاف کرده اند چون از زر و نقره بود. (تاریخ قم ص 176) لغت نامه دهخدا