جدول جو
جدول جو

معنی حفو

حفو
(تَ)
نواختن کسی را. اکرام کردن، عطا کردن کسی را. (اقرب الموارد) ، بازداشتن کسی را از خیر و عطیه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). بازداشتن از نیکی. (تاج المصادر بیهقی). این لغت از اضداد است، حفو شارب، بریدن بروت را بمبالغه. (اقرب الموارد) ، حفو برق، برق ضعیف درخشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا