حفش سیل، گرد آمدن سیل از هر جهت به یک جای، حفش سیل موضعی را، برکندن آنرا. حفش باران زمین را، خراشیدن باران روی آنرا. (منتهی الارب) ، گرد کردن. (منتهی الارب) (دهار) ، برآوردن، کوشیدن، پی درپی خوش رفتن اسپ، راندن، گرد آمدن قوم بر کسی، حفش سنام، ریش شدن پیش کوهان از اسفل تا اعلی و هنوز بن آن سالم بودن، حفش سماء، باریدن باران بسیار در ساعت، حفش زن شوی را، دوستی و وداد ظاهر کردن زن شوی را. (منتهی الارب) ، آب دویدن از مطهره. (تاج المصادر بیهقی)