جدول جو
جدول جو

معنی حفش

حفش
(تَ صَفْ فُ)
حفش سیل، گرد آمدن سیل از هر جهت به یک جای، حفش سیل موضعی را، برکندن آنرا. حفش باران زمین را، خراشیدن باران روی آنرا. (منتهی الارب) ، گرد کردن. (منتهی الارب) (دهار) ، برآوردن، کوشیدن، پی درپی خوش رفتن اسپ، راندن، گرد آمدن قوم بر کسی، حفش سنام، ریش شدن پیش کوهان از اسفل تا اعلی و هنوز بن آن سالم بودن، حفش سماء، باریدن باران بسیار در ساعت، حفش زن شوی را، دوستی و وداد ظاهر کردن زن شوی را. (منتهی الارب) ، آب دویدن از مطهره. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا