کندن زمین. کندن (چنانکه گودی چاهی را) . (منتهی الارب). کندن زمین را با آهنی چون بیل و کلند و امثال آن. (از منتهی الارب) .زمین کندن. (تاج المصادر بیهقی) (منتخب از غیاث). - حفر بئر، فروبردن چاه. گود کردن. فروکندن. حفر خرابه ها. - حفر چیزی، پاک کاویدن آن، چنانکه زمین را با آهن کنند. کاویدن. کاوش کردن. (فرهنگ فارسی معین). ، حفر مراءه، آرامش با وی، لاغر کردن. (تاج المصادر بیهقی)، حفر عنز، لاغر کردن ماده بز را، حفر ثری فلان، تفتیش کار او کردن و بر آن واقف شدن، حفر صبی، افتادن دندانهای شیری کودک، غیث لایحفره احد، باران که اقصای آن کس نمیداند، تباه شدن بن دندانهای. دمیدگی و تباهی بن دندانها. تباهی دندان. (مهذب الاسماء). شوخ گرفتن بن دندان. (تاج المصادر بیهقی)، {{اسم مصدر}} کاوش